Monday, February 15, 2010

بی عنوان


بی عنوان - بی عنوان - بی عنوان - بی عنوان
و هزاران بی عنوان دیگر ، هزاران علامت سوال و هزاران علامت تعجب در پی دست نیافتن جواب علامت سوال ها .
...

اه باز اومدم ادبی بنویسم ، یه دو جمله اولش رو مینویسم بقیش همون چند تا نقطه ی سیاه میاد رو صفحه ...نُچ ما این کاره نیستیم . دوران دلنوشته و دل مشغولی ما خیلی وقته تموم شده ، دوران نقاب ادبی گذاشتن ما به آجر آخر کوچه ی بن بست رسیده ! ( نه بابا یه چیزایی ته ش مونده هنوز )

خب عرضم خدمت انور تمام دوستان گل ، ما ( یعنی من ) بعد از چند ماه سکوت سرشار از فریاد ( باز دوباره شروع کرد ... ) بلاگم گرفت و از اون جایی که یوزر و پسینگ وُرد وبلاگ قبلی رو با تمام بی کلاسی فراموش کردیم و باز هم کل آرشیو بلاگ های 360 امون پاکید ( و یا بهتر پُکید ) دوباره از صفر و حتی مقداری زیر صفر شروع میکنیم به نوشتن .

این چند وقته جمله ی جالبی به ذهن من رسیده ( مگه تو ذهنم داری ؟) که احساسات و حرف های من مثل سریال لاست میمونه ( بابا ...) هر 108 ( ثانیه - دقیقه - ساعت - روز- هفته - سال-) باید یه دکمه رو بزنم تا خالی بشه ! حالا دیگه بستگی داره به ثانیه ش و دقیقه ش که کدومش رو حساب کنم !
خب اینجا هم یه دکمه خالی گیر اوردم تا احساسات و کلمات و حرفها رو بدان وسیله خالی کنم .


رایداشت دیوان ، شامل تقابل و جنگ و گاهی هم صلح بین عقل ( کلام اصلی) و احساسات( کلام پرانتزی) است ! تق !

در جواب اون دسته از دوستان که معنی دقیق واژه ی تِق رو نمیدونن عرض میکنم تِق به نقطه ی سیاهی گفته میشود که با کمال اطمینان و استحکام در آخر جمله می آید .

شاد و قبراق باشید
کامی